Sunday, April 19, 2020

تاریخ فرانسه بعد از وفات مازرین

L'État c'est moi: 1661-1715


هنگامی که مازارین درگذشت ، در سال 1661 ، پادشاهی را در آرامش ، از نظر خارج و همچنین در خارج از کشور ، ترک می کند. جنگ طولانی با اسپانیا ، که از سال 1635 انجام شد ، در سال 1659 با پیمان پیرنه ها پایان یافت. فرانسه در هر دو مرز خود با اسپانیا سودهای مفیدی کسب می کند ، و از فلاندرز و لوکزامبورگ در هلند اسپانیا و در امتداد پیرنه در جنوب زمین می گیرد.

طبق این پیمان ، لوئیز چهاردهم نیز با اینفانتای اسپانیایی ماریا ترزا (ماری ترسه به فرانسوی ها) ازدواج می کند. او جهیزیه مفیدی از 500000 تاج را به ارمغان می آورد ، اما او از حقوق خود تاج اسپانیا چشم پوشی می کند. (پس از آنکه نتیجه غیرمنتظره از این ازدواج یک شاهزاده بوربون بر تخت سلطنت اسپانیا است ، این انصراف از دو نسل نادیده گرفته می شود.)










مازارین همچنین به سمت لوئیز چهاردهم ، معاون بسیار با استعداد خود كولبرت را ترک می كند ، به همان اندازه كه خود مازارین توسط ریچلیو به لوئیز XIII واگذار شد. کولبرت به اصلاح اقتصاد فرانسه واگذار شده است که وی طی بیست و دو سال آینده با راندمان بسیار خوبی انجام می دهد. اما رابطه او با شاه با روابط پیشینیانش متفاوت است. ریچلیو و مازارین تقریباً با صلاحیت کامل به عنوان وزیر اصلی عمل کردند ، به شکلی از دولت که به عنوان وزیرخانه شناخته شدند .

پس از مرگ مازارین ، لوئیس دیگر از این چیزها نخواهد بود. او وزیر اصلی خود می شود و مستقیماً هر جنبه ای از سیاست های دولت را کنترل می کند. کلبرت و سایر همکاران دولت صرفاً خادمان وفادار پادشاه هستند.








محتمل است که لوئیس هرگز نگوید L'État c'est moi ("دولت من خودم هستم") ، که به طور سنتی به عنوان بخشی از آدرس در سال 1655 به پارلمان پاریس (اختیاراتی که وی بعداً آن را محدود می کند) نقل شده است. اما حتی اگر آخرالزمانی باشد ، این بیانیه نشان دهنده مفهوم لوئیس در مورد نقش پادشاهی وی است.

علاوه بر این ، وضعیتی که او آن را توصیف می کند ، کشوری است که او بی وقفه تلاش می کند تا قدرتمندتر و دیدنی تر شود. جاه طلبی های وی در کاخی مشاهده می شود که او از سال 1664 در ورسای ایجاد کرد ، و در سلسله ی مبارزات نظامی تهاجمی که با آن سعی در گسترش مرزهای فرانسه دارد . پروژه های بزرگ او ، پادشاهی را در پایان سلطنت طولانی ورشکسته می کند. اما در مقیاس جاه طلبی آنها با شکوه هستند.








مهمانی در Vaux-le Vicomte: 1661
در آگوست 1661 ، پنج ماه پس از درگذشت مازارین ، لوئیس چهاردهم میهمانی افتخاری است که در جشن هایی که توسط نیکولاس فوکت ارائه شده است - وزیر محترم توسط مازارین به ریاست امور مالی. این رویداد در کاخ عالی Vaux-Vicomte ، در نزدیکی Melun برگزار می شود ، که توسط Fouquet در طی پنج سال گذشته به عنوان محل زندگی شخصی وی ساخته شده است.

لو با استفاده از معمار لو وو به عنوان معمار ، لو ها با طراحی داخلی و لو ناتر مسئول باغ های دیدنی ، Vaux-le-Vicomte یکی از کاخ های باروک بزرگ فرانسه است. شاه آنچه را که می بیند دوست ندارد. یا بهتر بگوییم او واقعاً آن را خیلی دوست دارد - اما نه به دست یکی از موضوعاتش.










به همان اندازه که دادگاه همپتون از دید هنری هشتم به وولسی آسیب رساند ، ووكس-ویكومه سرنوشت فوكت را مهر می زند. خود کاخ با اسراف سرگرمی ، شاه را متقاعد می کند که آنقدر ثروت فقط می تواند بد اخلاق باشد. فوکت در ماه سپتامبر دستگیر شده و به جرم اختلاس محاکمه می شود. کلبرت نقش سستی را در دادرسی بازی می کند ، سرکوب تمام اسناد مساعد برای پرونده فوکت و در نتیجه حفظ نقش جدید خود به عنوان وزیر دارایی.

فوکت به حبس ابد محکوم شده است ، در حالی که لوئیز یک مرحله بهتر از Vaux-Vicomte را به حساب خودش طی می کند. در سال 1664 ، معمار Fouquet ، لو واو ، مأمور شد تا لژ سلطنتی را در ورسای بازسازی كند. لو برون فضای داخلی را انجام می دهد ، و باغ های Le Nôtre.








ورسای: 1664-1715
در کاخ خود در ورسای ، بین سالهای 1664 و 1710 ساخته شده ، لوئیس چهاردهم نمادی معماری از قانون مطلق ایجاد می کند. ساختمان بزرگ متقارن (به اندازه کافی کامل تا سال 1682 برای تبدیل شدن به خانه دائمی دربار فرانسه) در مرکز خود یک قطعه عالی تئاتر - بزرگ Galerie des Glaces (سالن آینه ها) دارد که در سال 1678 توسط ژول هاردوئین-منصارت (طراحی معمار سلطنتی پس از مرگ لو واو در سال 1670).

در اینجا ، جایی که لوئیس در ایالت برای پذیرش بازدید کنندگان مهم قرار دارد ، دیوارهای آینه ای جلوه و جلال جلوه جلوه ای را به نمایش می گذارند. در سقف فوق ، گویی در بهشت ​​، نقاشی های لو برون به تماشاگر لحظات با شکوه در زندگی پادشاه را یادآوری می کند.










حدود 3000 درباری در ورسای زندگی می کنند که به خاطر توجه و نعمت پادشاه جادو می کنند. وضعیت ، همیشه در معرض تغییر ، در جزئیات آیین دادگاه کاملاً آشکار است. هر قسمت از روز پادشاه یک اجرای است - بلند شدن ( اهرم ) ، غذا خوردن ( کوور ) ، رفتن به رختخواب ( کوچر ). مجاز به تماشای او در هر فرصتی از این دست ، یک امتیاز است ، برای حضور در یک مدفوع در حضور او یک افتخار بالا ، به یک صندلی تقریبا غیر قابل تحمل هیجان انگیز است.

مقررات مربوط به كسانی كه در حضور او نیستند ، دائماً بر جایگاه الهی او تأكید دارند. اجباراً خم کردن زانو به میزهایی که برای وعده های غذایی پادشاه گذاشته شده است - و حتی گلدان اتاق سلطنتی در راه تخلیه آن اجباری است.








در بیرون از ساختمان ، اماکن بزرگ باغهای Le Nôtre با همین موضوع روبرو می شوند. هر کاوش از کاخ دیده می شود به سمت بی نهایت ، در حالی که باغ ها با افزایش فاصله ، طبیعی تر می شوند. در خارج از هر مسیری دیده می شود که در مرکز رسمی به سمت پادشاه باز می گردد.

این مکانهای دیدنی با نور و آب می درخشند ، زیرا صدها چشمه طراحی شده توسط لاتره بر گروههای مجسمه ای ساخته شده است که پادشاه را با وسایل مختلف تمثیلی ستایش می کنند. سرانجام - یکی از مهمترین اهداف آنها - باغ ها مکان مناسبی را برای fethes د ورسای دیدنی و جذاب ایجاد می کنند و عظمت فرانسه و لوئیس را به شکلی جشن می گیرند.








لوئیز چهاردهم و تئاتر: 1651-1715
در حالی که خود لوئیس ستاره بزرگترین و طولانی ترین اثر تئاتر فرانسه است ، اما او نیز به شدت علاقه مند به اجرای یک نوع معمولی تر است.

او خوش شانس است که توانسته است از سه بزرگترین دراماتور فرانسه دعوت کند ، همگی در زمان سلطنت وی ، کرنیل ، راسین و مولیر کار می کنند . اما نوع تئاتر که بیشتر از همه برای او جذابیت دارد ، باله است. در سن دوازده سالگی ، در سال 1651 ، او پنج نقش طنز را در یک باله دربار رقص می کند (یک باچانته ، یک مرد یخ ، یک تایتان ، یک موز و یک الهی). دو سال بعد ، او به عنوان آپولو ظاهر می شود ، و لباس های پرشکوه خورشید را پوشیده است - سهم اولیه در فرقه خود به عنوان پادشاه خورشید ، که او در تمام دوران سلطنت خود پرورش می دهد.










رقاصندگان در باله های دربار خود درباریان هستند و بخش بزرگی از لذت ناشی از تماشای دوستان شخصی است که در لباس های دیدنی تماشا می کنند. جان اویلین ، خواننده انگلیسی می بیند که لوئیز چهاردهم در 1651 در پاریس می رقصید. او آنقدر در رقصیدن شگفت زده نمی شود که در بسیاری از اشرافی های بسیار مجذوب لباس .

اما خود لوئیز چهاردهم واقعاً به رقصیدن علاقه دارد و در سال 1661 تصمیم می گیرد كه همكارانش خسته نباشند. او بهترین استادان رقص پاریسی را برای تشکیل Académie Royale de Danse جمع می کند ، جایی که ممکن است مهارت های دوستانش مورد احترام واقع شود. آنقدر موفق است که او در سال 1669 با Académie Royale de Musique مشابه پیروی کرد.








این دو نهاد برای تشکیل اپریای پاریس (که هنوز هم اکنون وجود دارد) ادغام شده اند. از 1672 رقصنده حرفه ای آموزش دیده اند. این موسسه به آنچه یک شرکت باله قابل تشخیص است ، می پردازد.

کارگردان اول ، پیر بیوچامپ ، بسیاری از سکانس های باله را با موسیقی توسط لولی و دیگران رقص می زند - و او سیستم خود را برای ضبط مراحل طراحی می کند. (او اغلب با اختراع پنج موقعیت کلاسیک برای پاها اعتبار شناخته می شود ، اما احتمالاً او فقط کسی است که آنها را ثبت کرده است.)








کارخانه های رویال و سایر سرمایه گذاری ها: از 1662
کلبرت با چالش برنامه های ساختمان پادشاه روبرو شد و تصریح کرد که هر جزئیات باید عظمت استاد خود را اعلام کند ، کلبرت یک کارخانه سلطنتی را برای تأمین مبلمان و اثاثیه نرم که مورد نیاز است ، تأسیس می کند.

او این کار را با خرید در سال 1662 کارگاه های آموزشی پاریس از خانواده Gobelin ، در خیابان مارسل (Faubourg) انجام داد. آنها به نام تولید Royale des Meubles de la Couronne (کارخانه رویال مبلمان تاج) تغییر نام دادند. در سال بعد ، چارلز لو برون ، که اکنون نقاشی رسمی پادشاه است ، مدیر مؤسسه جدید شد.










صنعتگران از دور و به دور جمع می شوند ، مواد اولیه وارد آن می شوند. هدف این است که همه چیز مورد نیاز پادشاه ، و کالاهای لوکس خریداری شده توسط دیگران در فرانسه ، با استانداردهای بسیار بالا در اینجا یا در موسسات مشابه داخل پادشاهی ساخته شود - و مبلغ اضافی از این موارد برای فروش در خارج از کشور در دسترس است.

این همگام با مرکانتیلیسم ، ارتدوکسی اقتصادی قرنهای 17 و 18 است. این تئوری بازرگاني اظهار می دارد كه كشورها با واردات كم و صادرات زیاد ثروتمند می شوند ، بنابراین تعادل سالم پرداخت را به صورت طلایی كه سایر ملل برای کالاهای صادراتی آن می پردازند ، ذخیره می كنند.








به همین منظور ، کولبرت استانداردهای مربوط به کالاهایی که در فرانسه تولید می شوند را معرفی می کند (مجازات ها شامل ستونی برای کارهای لرزان هستند). او حمل و نقل داخلی را با شرکتهای بزرگی مانند کانال دو میدی بهبود می بخشد. او ناوگان بازرگان را بنا می کند تا بودجه گرانبهای فرانسه برای تجارت هزینه نشود. او تأسیسات استعماری را تأسیس می کند (شرکت های هند شرقی و هندوستان غربی ، که هر دو در سال 1664 تأسیس شده اند) برای تأمین مواد اولیه. و موانع تعرفه ای را علیه واردات برطرف می کند.

بسیاری از این اقدامات مؤثر هستند ، گرچه تعرفه ها در تلافی همان کار را تحریک می کنند. اما هر مزیت ماندگار از تلاش های کولبرت توسط ماجراهای نظامی لوئیز چهاردهم تضعیف می شود.








گسترش مرزها: 1668-1684
از لحظه به دست گرفتن قدرت به دست خود ، در سال 1661 ، لوئیس چهاردهم سیاست خود را در همه زمینه ها با یک هدف بیش از حد - یعنی افزایش قدرت و جلال فرانسه - پایه گذاری می کند. در امور خارجه این در درجه اول به معنای گسترش مرزهای پادشاهی است.

لوئیس اولین شانس خود را در هنگام فوت پدرزن خود ، فیلیپ سوم اسپانیا ، در سال 1665 مشاهده می کند. با توجه به این واقعیت که همسر اسپانیایی وی ادعای خود را به پادشاهی اسپانیا امتناع کرده است ، لوئیز دلایل حقوقی مبهم را می یابد تا استدلال کند که بخش هایی از اسپانیایی هلند باید به او واگذار کند. درگیری ناشی از حمله نیروهای فرانسوی در سال 1667 به خاک اسپانیا ، به این ترتیب به عنوان جنگ انحراف شناخته می شود.










دو جنگجوی بزرگ فرانسه ، Turenne و Condé ، بار دیگر به صحنه می روند. تورن بخشی از هلند اسپانیا را در سال 1667 به دست می آورد. در اوایل سال 1668 کانده فقط دو هفته طول می کشد تا کل Franche-Comte را اشغال کند. صلح Aix-la-Chapelle در سال 1668 بخش اعظم از دست رفته را به اسپانیا بازگرداند اما با این وجود فرانسه را با دستاوردهای قابل توجهی در فلاندر ترک می کند. مهندس عالی نظامی لوئیس ، سباستین دو ووبان ، بلافاصله در تلاش است تا از جدیدترین استحکامات محافظت کند.

این الگویی است که مرتباً تکرار می شود. در سال 1672 ، لوئیس علیه استانهای متحد هلند ، مبارزات انتخاباتی را آغاز می کند ، که منجر به جانشینی جنگهایی می شود که فقط در معاهدات نیمگنگن در سالهای 1678-9 خاتمه یابد.








شرایط توافق شده در نیجومگن ، دوباره قلمرو لوئیس را با هزینه اسپانیا به مرزهای خود می آورد (این بار سرانجام Franche-Comte به فرانسه واگذار شد و در سال 1668 به اسپانیا برگردانده شد).

در دهه 1680 ، لوئیس از یک نوع سیاست تند و تیز تر استفاده می کند ، که در آن ادعا می کند یک بار مدیون وفاداری فئودالی با شاه فرانسه ، "اتحاد" بین فرانسه و سرزمین ها را تأثیر می گذارد. بر این اساس او به تدریج حقوق نسبتاً مبهمی که در سال 1648 به فرانسه و در الزاس و لورن به فرانسه اعطا شد ، تقویت می شود. وی استراسبورگ را در سال 1681 و لوکزامبورگ در 1684 به دست گرفت. با پیمان رگنسبورگ ، در 1684 ، هر دو به فرانسه واگذار می شوند.








لحن تهاجمی سیاست فرانسه به روشهای کمتری نمایان است. لوئیس سعی دارد اصرار دارد كه سفیران خود بر دادگاههای خارجی بر همه افراد مقدم باشند. به کشتی های فرانسوی دستور داده می شود که از رسم معمول سلام کردن کشتی های انگلیس در آب های انگلیس ، دست بردارند. پس از جدال درمورد تقدم بین اسکورت سفیر فرانسه و نگهبان پاپ ، در خیابانهای رم نبرد وجود دارد.

از نظر داخلی ، همین اصرار بر مقدمات پادشاه منجر به سرکوب هر کسی که با نسخه مسیحیت ارجحیت لوئی مخالف است ، می شود.








هوگوئوت ها و ژانسنیست ها: 1661-1713
عزم لوئیز چهاردهم برای داشتن راه خود باعث می شود او نتواند تحمل اختلافات مذهبی را ناتوان سازد. هدف فوری هوگوئوتها است که او بر آنها پیروز می شود (به ضرر قابل توجه فرانسه). مشکل پیچیده تر یانسنیسم ، فرقه ای مخالف در درون کاتولیک است. این مسئله در هنگام مرگ شاه حل نشده است.

هوگوین ها از سال 1629 به بعد از زمان اقتصادی رونق گرفتند ، هنگامی که صلح علس فقط آزادی وجدان خود را به آنها واگذار کرد. موفقیت آنها باعث می شود روحانیت کاتولیک حتی مایل به سرکوب آنها باشد. در سال 1661 لوئیس با کمال میل درخواست کلیسا را ​​برای اعزام کمیسرها به سرزمین هاگوئنوت برای گزارش در مورد هرگونه تخلف از احکام مربوط به آزادی آنها اعطا کرد.










بیست سال است که جنگ حقوقی علیه هوگوین ها در حال انجام است و به بهانه هایی برای تعطیلی مدارس و بیمارستان های آنها مشاهده می شود. وقتی این امر نتواند در تبدیل آنها تأثیر بگذارد ، روشهای شدیدتری در دهه 1680 اتخاذ می شود. در سیاستی که با عنوان dragonnades شناخته می شود ، نیروهای اژدها در روستاهای Huguenot با دستوراتی مبنی بر ایجاد ضرب و شتم به همان اندازه که در خانه های میزبانان بدعت خود دوست دارند ، چاپ شده اند.

این خشونت منجر به تبدیل گسترده مردم می شود و لوئیس را قادر می سازد ادعا كند كه اكنون چنان تعداد اندك هوگوین در فرانسه وجود دارند كه حكم نانت دیگر لازم نیست. او آن را در سال 1685 ، با عنوان Fontainebleau لغو می کند. پروتستانتیسم ، یکی از ویژگیهای قدرتمند زندگی فرانسه از زمان اصلاحات ، اکنون در پادشاهی غیرقانونی است.








وقایع ثابت می کنند که لوئیس به طور چشمگیری در ارزیابی او اشتباه است. حدود 400000 شهروند فرانسوی از جمله بسیاری از بهترین صنعتگران و بازرگانان این کشور به جای انکار اعتقادات خود در مورد Huguenot مهاجرت می کنند. ورود آنها نشانگر ارزش زیادی در مکانهایی است که آنها تصمیم به اسکان گرفتند - به ویژه انگلیس ، هلند ، پروس و مستعمرات آمریکا.

اختلاف نظر لوئیس با ژانسنیست ها پرتنش تر اما کم وسواسی است. آنها پیروان یک متکلم از هلند ، کورنلیوس جانسن هستند ، که مطالعات مربوط به سنت آگوستین او را به درگیری آموزه ای با یهودیان سوق می دهد. اختلاف افیون ممکن است کاملاً کلیسایی باقی بماند. اما اوضاع فرانسه - با سلطنت مطلق خود - یک بعد سیاسی می افزاید.








به نظر می رسد ژانسنیست ها در فرانسه به دلیل اصرار آنها بر حقوق وجدان فردی و امتناع آنها از برادری ، از نظر لوئیز تهدیدی به نظر می رسند. مدرسه صومعه آنها در بندر رویال در پاریس یک مرکز مد روز تعالی فکری است (پاسکال با آن در ارتباط نزدیک است و راسین یک دانش آموز است). لوئیز چهاردهم برای سرکوب آن مصمم می شود.

اقدامات پادشاه علیه ژانسنیست های بندر-رویال بخش اعظم سلطنت وی را پایان داد و با بسته شدن صومعه در سال 1709 و تخریب ساختمانهای آن در سال 1711 به پایان رسید.








ووبان و استحکام: 1654-1706
سیاستهای انبساط طلبانه فرانسه در اواخر قرن 17 از نبوغ نظامی سباستین دو ووبان ، که بیش از نیم قرن در خدمت فعال در مبارزات لویی XIV می گذرد ، بسیار سود می برد. علاقه ویژه او به استحکام بخشیدن است (گرچه او مخترع سرنیزه سوکت نیز هست). در جنگ محاصره ، او به همان اندازه که در دفاع از مهارت حمله می کند ، مهارت دارد.

ووبان در طول مدت طولانی فعالیت خود 160 قلعه را بنا کرد یا مجدداً طراحی کرد. اما مهمترین نقش وی تاکتیکی است که وی برای نزدیک شدن و شکستن دژهای دشمن ایجاد می کند.










روش Vauban ، اولین بار در طول جنگهای هلندی در محاصره 1673 ماستریشت عملی شد ، به عنوان "رویکرد موازی خط" شناخته می شود. این اساساً از پیاده نظام و جهش توپخانه به پایه یک دیوار قلعه تشکیل شده است.

دامنه توپ محاصره در این زمان حدود 600 یارد است. ووبان اسلحه های خود را در این فاصله از ضعیف ترین جبهه یک قلعه مرتب می کند و سپس یک سنگر پشت اسلحه ها را به عنوان پایه ای برای پیاده نظام حفر می کند. از اینجا تفنگداران می توانند توپخانه را در مقابل حمله توسط گونه های دشمن محافظت کنند ، و در عین حال می توانند گشت و گذارهایی را که حفر سنگرهایی را که به سمت قلعه منتهی می شوند ، بپوشانند. آنها در یک خط زیگزاگ حفاری می کنند ، به عنوان محافظت در برابر شلیک توپ آتش در طول سنگر.








وقتی زیگزاگ حدود 200 یارد جلوتر رفته است ، سنگر دیگری به موازات دیوار قلعه حفر می شود. هم پیاده نظام و هم توپخانه در این موقعیت جدید حرکت می کنند و این روند تکرار می شود. حرکت دوم به جلو ، ناوشکن ها را در محدوده آتش مشکوه از سطح شیب ها قرار می دهد. آنها سنگر خود را اکنون در زیر یک سقف محافظ امتداد می دهند ، که روی چرخ ها به جلو رانده می شوند (وسیله ای به نام گبیون ، در سنت باستانی لاک پشت رومی).

هنگامی که موقعیت موازی سوم با موفقیت برقرار شد ، توپخانه محاصره تقریباً به اندازه کافی برای یک بمباران مستقیم بر روی دیوارها قرار دارد. در بیشتر موارد ، این به زودی برای تحمیل نقض در دفاع ها کافی است.








ماستریخت ، که در سال 1673 در معرض این تاکتیکها بود ، در سیزده روز به ارتش فرانسه سقوط می کند. در درگیری های بعدی ، روش خطوط موازی Vauban قابل اطمینان و به راحتی با هر استحکام خاص و زمین های اطراف آن سازگار است. این امر در ارتش فرانسه مرسوم است كه قلعه های دشمن را از نظر تعداد روزهایی كه انتظار می رود آنها را در برابر یورش از این نوع قرار دهند ، طبقه بندی كنند.

اکثر محاصره ها در طول قرن 18 توسط ارتش های اروپایی در امتداد خطوط پیشگام از ووبان انجام می شود. مثال او همچنین برای اولین بار به مهندسین می دهد که در هر ارتش مدرن جایگاه مهمی دارند.








اتحادها علیه فرانسه: 166-1697
ماجراهای نظامی لوئیز چهاردهم ، سایر قدرتهای اروپایی را وادار به تشکیل اتحاد علیه فرانسه توسعه طلب کرد. اولین لیگ لیگ اوگسبورگ است که در سال 1686 توسط امپراطور اتریشی لئوپولد اول تشکیل شد. او پسر عموی هابسبورگ خود را در اسپانیا و ایالت های مختلف امپراتوری روم مقدس به همراه آورد . این لیگ هدف خاصی ندارد (غیر از دادن احساس امنیت به لئوپولد در جریان مبارزات پیشنهادی خود علیه ترکها ) و هیچ اقدامی علیه فرانسه انجام نمی دهد. جانشین آن ، اتحاد بزرگ سال 1689 ، در گروه دیگری قرار دارد.

اتحاد بزرگ با اقدامات فرصت طلبانه از طرف لوئیس برانگیخته می شود. در نیمه دوم سال 1688 ، او دو ارتش را در سراسر راین می فرستد.










یک ارتش فرانسه برای حمایت از کاندیدای مورد علاقه لوئیس برای اسقف اعظم ، که خالی از سکنه است ، به کلن می رود. راهپیمایی دیگر به پلاتینات ، جایی که درگذشت رأی دهندگان منتخب پالاتین ، ادعای سختگیرانه فرانسوی را به لوئیس داده است (از طریق ازدواج برادرش با خواهر انتخاب کننده).

این اولین واکنش منسجم و گسترده اروپا در برابر تجاوز فرانسه را برانگیخته است. در سال 1689 اتحادی تشکیل شد که سرانجام شامل امپراتوری اتریش ، هلند ، انگلیس ، براندنبورگ ، هانوفر ، ساکسونی ، بایرن ، ساوی و اسپانیا شد. رهبر نهایی اتحاد ویلیام سوم ، حاکم انگلیس و هلند است. اما در آغاز توجه او جاهای دیگر است. او مشغول نبرد با متحد لوئیس ، پادشاه استوارت جیمز دوم ، در ایرلند است.








پس از یک جنگ بی نتیجه ، لوئیس مجبور است در صلح ریجسویک در سال 1697 امتیازات قابل توجهی را به دست آورد. اما تاکنون وی در حال حفظ قدرت خود برای مبارزه بر سر مسئله ای بسیار مهمتر از اروپا است. چه کسی امپراتوری اسپانیا را درگذشت پادشاه بی فرزند و بیمارگونه هابسبورگ اسپانیا به ارث می برد؟

این درگیری ، با آن همه در خطر است ، در سال 1700 فوران کرد. پادشاه اسپانیا همه چیز را به نوه بوربن لوییز چهاردهم واگذار می کند. لوئیس با شکستن توافق های قبلی ، اکنون هیچ گونه سازش در توزیع این پیش بینی بادگیر در نظر نخواهد گرفت. وی اصرار دارد که نوه وی همچنان در صف جانشینی تاج و تخت فرانسوی باقی بماند و هشدار می دهد که تجارت غنی با آمریکای اسپانیایی برای فرانسه محفوظ خواهد بود.








در سال 1701 ، اعضای برجسته اتحاد بزرگ برای تجدید جنگ علیه فرانسه مجدداً به نیروهای خود پیوستند. جنگ نتیجه گیری از جانشینی اسپانیا یک دوره طولانی است ، تا سال 1713 ، و با مصالحه ای که شاید در وهله اول از آن جلوگیری می شد ، به پایان می رسد. بوربون ها اسپانیا و آمریکای اسپانیا را دریافت می کنند ، هابسبورگ های اتریشی در هلند و ایتالیا دارایی اسپانیا را به دست می آورند.

بنابراین لوئیز چهاردهم برای دیدن دومین نوه خود در تخت اسپانیا ، به عنوان فیلیپ پنجم زندگی می کند ، اما او همچنین درگذشت فرزند بزرگتر خود را ، در سال 1711 ، و نوه بزرگ خود را در سال بعد می بیند. وی در سال 1715 توسط نوه 5 ساله خود به عنوان لوئیس شانزدهم موفق شد.








No comments:

Post a Comment